
نقش ترومای کودکی در انتخاب پارتنرهای اشتباه در بزرگسالی
تا حالا برات پیش اومده که با خودت بگی:
«چرا همیشه آدمایی رو جذب میکنم که بعدش ازشون آسیب میبینم؟»
یا:
«انگار یه الگوی تکراری توی رابطههام دارم… نمیدونم چرا، ولی همیشه تهش به درد ختم میشه.»
اگه همچین چیزی برات آشناست، وقتشه یه نگاه عمیقتر بندازی به گذشتهت.
چون خیلی وقتا، انتخابهای عاطفی ما تو بزرگسالی ریشه تو ترومای کودکیمون دارن.
تو این مقاله میخوایم خیلی صادقانه، ساده و کاربردی بگیم:
ترومای کودکی دقیقاً چیه؟
چطور روی انتخاب پارتنر اثر میذاره؟
چه نشونههایی داره که نشون بده تو این چرخه گیر افتادیم؟
و از همه مهمتر: چطور میتونیم ازش رها بشیم و رابطههای سالمتری بسازیم؟
ترومای کودکی یعنی چی؟
ترومای کودکی فقط محدود به اتفاقات خیلی سنگین مثل مرگ یا طلاق والدین نیست.
هر تجربهای که احساس امنیت، عشق یا ارزشمندی ما رو تو بچگی ازمون گرفته باشه، میتونه یه زخم عمیق به جا بذاره.
مثلاً:
۱. نادیده گرفته شدن توسط والدین
۲. تحقیر شدن دائم
۳. مقایسه شدن با بقیه
۴. زندگی تو محیط پرتنش و دعوا
۵. تجربه آزار (جسمی، روانی یا عاطفی)
این زخمها خیلی وقتا بدون اینکه خودمون بدونیم، باهامون میمونن و روی انتخابهای آیندهمون اثر میذارن.
چطور ترومای کودکی باعث انتخاب پارتنر اشتباه میشه؟
مغز و روان ما دنبال آشنایی میگردن.
حتی اگه اون آشنایی، دردناک باشه.
مثلاً:
اگه تو بچگی توسط پدر یا مادری بیتوجه رها شدی، ممکنه جذب کسی بشی که اونم سرد و بیتوجهه؛ چون مغزت اینو آشنا میدونه.
اگه همیشه برای گرفتن توجه باید خودتو فدا میکردی، بزرگتر که شدی، احتمالاً جذب آدمایی میشی که باید براشون بجنگی تا دوستت داشته باشن.
این یعنی ما ناخودآگاه دنبال بازسازی همون الگوهای کودکیمون میگردیم، حتی اگه بهمون آسیب بزنن.
نشونههایی که تو این چرخه گیر کردی
اگر این موارد رو توی رابطههات میبینی، حواست جمع باشه:
۱. مدام جذب آدمهای سرد، کنترلگر یا بیعاطفه میشی
۲. فکر میکنی باید لیاقت دوست داشته شدن رو بهدست بیاری
۳. وقتی یه نفر واقعاً خوب و سالمه، حس میکنی جذاب نیست!
۴. هر رابطهای رو با ترس از دست دادن شروع میکنی
۵. حاضر میشی خودتو قربانی کنی تا طرف مقابل رو نگه داری
۶. احساس ناامنی دائمی توی رابطه داری
اینجاست که تراپی میتونه نجاتت بده
واقعیت اینه که خیلی وقتا ما نمیدونیم مشکل از کجاست.
فقط میدونیم یه چیزی تو رابطههامون درست نیست.
اینجا دقیقاً جاییه که یه روانشناس خوب میتونه چراغ بندازه روی اون نقاط تاریک ذهنمون.
تراپی کمک میکنه:
۱. بفهمی کجای کودکیت هنوز حل نشده باقی مونده
۲. الگوهای تکراری رو کشف کنی
۳. ریشه ترسها و رفتارهای وابستهوار رو بشناسی
۴. یاد بگیری مرز بذاری، انتخاب سالمتری داشته باشی
۵. به جای بازسازی زخم، سراغ عشق واقعی و سالم بری
راهکارهایی برای شروع تغییر
اگه الان حس میکنی تو این چرخهای، این قدمها رو شروع کن:
۱. آگاه شو
اولین قدم، پذیرش اینه که این زخمها واقعاً وجود دارن. به جای انکار، با خودت رو راست باش.
۲. الگوها رو بنویس
بشین و رابطههات رو مرور کن. ببین چه چیزایی توشون تکرار شده. مثلاً همیشه حس کردی به اندازه کافی خوب نیستی؟ یا همیشه طرف مقابلت بیاحساس بوده؟
۳. با خودت مهربون باش
اون کودکی که آسیب دید، هنوز تو وجودته. باهاش با محبت برخورد کن. سرزنشش نکن. قضاوتش نکن.
۴. محیطی جدید بساز
با آدمهایی ارتباط بگیر که رفتارشون باهات سالمه. نترس از رابطهای که آرومه و هیجان مسموم نداره.
۵. مشاوره بگیر
تراپی فقط برای «وقتی خیلی حالمون بده» نیست. تراپی یه فرصت برای شناخت بهتر خودمون و ساختن یه آینده سالمتره.
حرف آخر
خیلی از ما انتخابهای اشتباهمون رو بارها و بارها تکرار میکنیم.
نه چون احمقیم، نه چون بخت بد داریم؛
بلکه چون زخمایی داریم که هنوز التیام پیدا نکردن.
ولی خبر خوب اینه که همیشه میتونیم انتخابهای جدیدی داشته باشیم.
همیشه میتونیم خودمون رو بهتر بشناسیم و رابطههای سالمتری بسازیم.
و اولین قدم، کمک گرفتنه.
اگه حس میکنی ترومای کودکی روی رابطههات اثر گذاشته،
شجاع باش و برای مشاوره اقدام کن.
آیندهت میتونه خیلی روشنتر باشه از گذشتهت.